Saturday 26 March 2011

دوران «کابوسهای طلایی»

دوران «کابوسهای طلایی»

در گذشته زندگی میکنند، در گذشته های دور؛ در گذشته های اتوپیا شده ی وانفسایی که همه چیز آنقدر خوب بود که هیچگاه نبود؛ دوران صدر اسلام؛ دوران اوج قدرت استالین و اوج اقتدار سوسیال امپریالیست ریق رحمت سرکشیده؛ دوران «اقتصاد مال خر است»؛ دوران مردمی که انقلاب نکرده بودند، تا خربزه بخورند!
دوران کابوسهای طلایی؛ دوران «طلایی» سید روح الله خمینی، امام آدمکشان کلان تاریخ، اولین رهبر و بنیانگذار جمهوری کهریزکی اسلامی؛ دوران طلایی سید اسدالله لاجوردی و شیخ صادق خلخالی؛ دوران ماشاالله قصابها و زهرا خانمها؛ دوران اعدامهای روی پشت بام مدرسه ی رفاه؛ دوران «میرغضب» شدن وزیر امور خارجه ی خمینی «دکتر ابراهیم یزدی»؛ دوران ممد رینگو پسر ِ «پدر حقوق بشر» بعضیها و خیلیهای دیگر...
دوران هوار کشیدن برای کشتارها؛ دوران گسیل کودکان از متن مدرسه های دوشیفته ی جنوب شهر، به روی مینهای داغ جنگ؛ دوران «عروس شدن» پسربچه های نابالغ در سنگرهای پاسداران دفاع مقدس...
دوران سلطنت سید اسدالله لاجوردی بر زندگی همه ی ما؛ دوران بکش بکش بازمانده ی دیوانه ی «فدائیان اسلام» شیخ صادق خلخالی؛ دوران بازنواخت تاریخ «رومانتیک» قهرمانان تروریست و تروریستهای قهرمان؛ دوران دخترکان باکره ای که خوراک شبانه ی پاسدارها بودند و هستند؛ دوران جعبه های شیرینی و هفتاد و دو تومان مهریه ی اعدام شدگان؛ دوران توابسازیهای راهروهای اوین؛ دوران شلاقهایی که از کف پا «ایمان» را به مردم دربند «زورچپان» میکرد...
دوران کابوسهای طلایی؛ دوران دادگاهها و کلیشه های آرمانی یخزده در «عدالتخواهی» کمدی؛ دوران سر و ته آدمها را بریدن، تا هم قد و قواره ی «خمینی» شوند؛ چه فیزیکی و چه «متافیزیکی»؛ دوران مصاحبه های اجباری و اعدامهای اجباری و زندانهای اجباری و جنگهای اجباری و شهید شدن اجباری؛ دوران «بنیاد شهید»؛ دوران به فحشا کشاندن زنان و دختران «شهدای» دفاع مقدس؛ دوران «راه قدس از کربلا میگذرد»؛ دوران مینهای منفجر شده زیر پای کودکان ما؛ دوران حجله های جوانان بر سر همه ی گذرگاهها؛ دوران قبرستانهای آباد و شهرهای ویران؛ دوران وقاحت تا فراتر از مرز بیشرفی؛ دوران جانها را با کوپن ماشین رختشویی و روغن مایع تاخت زدن...
 
            در گذشته سیر میکنند؛ در دورانی که خود اختیار جان و مال و سرنوشت مردم را در دست داشتند؛ دوران دستبوسی «پدرخوانده»ی پلید جماران؛ دوران نمازجماعت خون به امامت امام آدمکشان؛ دوران طلایی رشته های پنبه شده و نخ نما شده؛ دوران جنگزدگان سکنی داده شده در حاشیه ی شهرهای افیون و فحشا؛ دوران فریبهای چند لایه؛ چند طبقه؛ دوران «وحشت بزرگ» و «دروغهای بزرگ» گوبلزی؛ دوران روسفیدی گوبلز؛ دوران فتواهای مرگ؛ فتواهای قتل؛ فتواهای صدور انقلاب پلید اسلامی به گوشه گوشه ی جهان؛ دوران خمینی؛ دوران ماموتهای مرده و از دور خارج شده؛ دوران دایناسور پرستیهای کهنه و از مد افتاده؛ دنیای غریبی که تنها در کتابهای کهنه ی تاریخ میشد سراغی از آن گرفت؛ و حالا در برابرمان بود؛ در برابرمان است؛ بخشی از زندگیمان است و چه تلخ...
            دوران «بیچارگی ملتی که قهرمان ندارد» دوران ملتی که تا عمق باورش در میان سطلهای ذباله، به دنبال قهرمان میگردد و چه ها که نمییابد؟!
            دنیای قهرمان ساختن از جانیان و آدمکشان؛ دوران به هر حشیشی آویختن؛ دوران دفن خدمتگزاران و ستایش قاتلان؛ دوران وحشت بزرگ، وحشت ناتمام؛ دوران عادت کردن به ترسها و نگرانیها؛ دوران فرارها، گریزها از کوه و در و دشت؛ تا ناکجاآباد پناهجویی و دریوزگی ذره ای آزادی...
دوران ملت یتیمی که در چهره ی قاتل پدرش، «پدران حقوق بشر» را بازسازی میکند و در دامن کشندگان «مادرش» نوحه سر میدهد؛ دوران غریبی که «همه با هم» توطئه میکنند تا گوشها را بگیرند، تا چشمها را ببندند؛ که تا عمق خودفریبی، دروغ بگویند و دروغ بشنوند؛ مبادا روایت درستی، «کابوسهای طلائیشان» را آشفته سازد؛ دوران مدیحه سرایی برای دروغهای نجومی دفاع مقدس و سرکوب مقدس و «کشتار درمانی» مقدس و شاش مقدس و تف مقدس و فریب و فریب و فریب مقدس!
دوران قهرمان سازی از فریبکاران و دغلبازان تا همین چند سال پیش؛ دوران خمینی؛ دوران خامنه ای؛ دوران کوسه و دوران مضحک سید خندان اصلاحات حکومتی؛ دورانی که از هیچ تاریخی درس گرفته نمیشود؛ دوران گرداب و گردباد تکرارهای سرگیجه آور؛ تهوع آور...
دورانی که تمام شدنی نیست...
وای که چه قیامتی است اینجا؟!

نادره افشاری
سوم فروردینماه1390
23 ماه مارس 2011 میلادی

No comments:

Post a Comment