آنچه که در این بخش میخوانید، بخش دوم پاسخگویی اینجانب به شکل مستدل از کتاب آقای بنی صدر میباشد. ایشان ضمن تشکیک در مواضع رادیکال خود در مورد حجاب اسلامی، تمامی سوال کننده های خود را به گروه و دسته و فردی الحاق کردهاند و جملگی همه را نادان تصور نمودهاند. سوال من از ایشان در مورد حجاب بود که ایشان ضمن تمسخر سوال کننده، تلاش فراوانی در فرافکنی کردند و بالاخره علیرغم میل باطنی مجبور به پاسخگویی به ایشان شدم. بخش اول این مطلب را نیز میتوانید از این لینک دریافت کنید. من نه منتظر پاسخگویی مجدد فرافکنانهی ایشان هستم و نه علاقهای به این کار دارم، نوشتههای ایشان خوشبختانه به همان زبان فارسی نوشته شده است که فردوسی و سعدی شعر میگفتهاند و جملات نیازی به هیچ تفسیری ندارند و مانند روز، ذهنیت ایشان را از موضوع زن در جامعه ی توحیدی ایشان نشان میدهد. البته دوستانی که کمی سن وسالدارتر هستند، نیازی به این نوشتهها ندارند، اما بد نیست تا خوانندگان جوان تر نیز پی به اهداف مسوولان سابق رژیم اسلامی ببرند که حال برخی دموکرات شدهاند، برخی لائیک و برخی نیز کماکان با چراغ دودی به دنبال امام راحل و دموکراسی اسلامی. قضاوت با شمای خواننده است.
با عرض معذرت از تحریک شما خوانندگان گرامی! |
ایشان در سخنرانی خود ادامه میدهند که «نظریه راهنمای کسی که پوشش معینی را بر اساس نمایش زیبایی ها انتخاب میکند «زور» است... دختر خانمی گفت چرا یک زن نباید زیباییهای خودش را نشان دهد، گفتم: خوب این چرا را به مرد هم میتوان گفت. بله زیرا دلیلی ندارد که مردها هم این کار را نکنند و نه اینکه فکر کنید که این کار را نمیکنند... گفتم: این حرفی را که شما میزنید آیا میتوانید فکرش را بکنید که با انجام این کار چه جامعه طبقاتی وحشتناکی ایجاد میشود؟... آیا شما نمیدانید که جوانها جاذبه جنسی دارند که به تدریج که پیر میشوند آن را از دست میدهند؟... پس فلسفه راهنمای شما در «پوششی» که انتخاب میکنید تا زیباییها را نشان بدهید غیر از اینکه شما «زور» را «پرستش» کنید و بگویید اصل بر زور است چه میتواند باشد (بعدا درمورد این زور مطلب جالب توجه دیگری نیز وجود دارد، فعلا مفهوم زور را که زور جنسی است در ذهن داشته باشد)؟ مگر غیر از این است که این جاذبه جنسی شما یک زوری است که شما به کار میبرید تا طرف مقابل خود را از پا درآورده و اسیرش نمایید» (ص ۱۱). جناب آقای بنی صدر، جامعهای که شما از آن نام بردهاید و در آن اقشار مردم زندگی و فعالیت روزانه میکنند «منطقه ی چراغ قرمزها» نیست. جامعهای است که مرد و زن نه بر اساس قوانین الکترونها و نه جاذبیت جنسی، با هم و برای رسیدن به یک هدف متعالی که بسیار بزرگتر از آن است که در ذهن معممین و اذنابشان بگنجد، فعالیت میکنند. این چه مدل تحلیلی از نشان دادن و یا نشان ندادن زیبایی است؟ یعنی هر کس که زیباست باید خودش را بپوشاند تا نیمی از جامعه که مردان هوسباز و مشکلدار هستند از پا در نیایند؟! این چه تصورمریضی از روابط زن و مرد در یک جامعه است؟ آیا در همان فرانسه که شما زندگی میفرمایید و به گفتهی خودتان هر ۲ ثانیه یک تصویر جنسی مشاهده میکنید، همه در حال اطفاء شهوت خود هستند؟ پس چه کسی کشور را اداره میکند؟ چه کسی در دانشگاه درس میخواند و درس میدهد؟ «شما این زور را در اندام خودتان به صورت جاذبه جنسی داشته و به طرف مقابل اعمال میکنید» (ص۱۱). آیا این تصور مالیخولیایی، همهی زنان را مفسده و همه ی مردان را مفسد نمیداند که باید خود را کنترل کنند؟ این چه طرز نگاه به موضوع «پوشش» و حجاب است؟
«پس بنابراین میبینیم که این پوشش نیز نقش ایدئولوژیک دارد و بیان یک رابطه است. بنابراین در جامعهی سرمایه داری زور بیان مشخصی است بر این اصل که انسان یا باید در رقابت بماند و یا نابود گردد و فلسفهاش هم همین است و در نتیجه پوشش او هم متناسب با فلسفهاش است و اگر شما میخواهید که در ان جامعه باشید، پس چرا انقلاب کردید؟ خوب همانجا بودید و آن جامعه نیز بر همین اساس زور بود» (ص ۱۲). اینها سخنان گوهربار شما هست یا خیر؟ اگر هست چگونه قرار است که توجیه کنید؟! آیا اینها متن تراشی توسط ایادی دشمن است؟
«حالا که این مطالب برای شما روشن شد و من تنها کوشش نمودم برای اینکه بعضی از مبانی اطلاعاتی شما را تصحیح کنم. خوب حالا شما یک پوششی پیشنهاد بفرمایید که نقش سیاسی بر پایهی زور، نقش اقتصادی بر پایه ی زور، نقش اجتماعی بر پایه ی زور و نقش ایدئولوژی بر پایه ی زور نداشته باشد. البته باید گفت که حجاب تنها چادر نیست ...» (ص۱۲). تفاوتی در ادلهی مستند و منطقی خود با فرمایشات آقای فرماندهی بسیج و خطیب نماز جمعه میبینید؟ باز توجه خوانندگان محترم را به تعبیر کلمه ی زور جلب میکنم.
«همانطور که عرض کردم آنچه را شما در غرب میبینید ...هرکس که زور بیشتر دارد حق بیشتر هم دارد زیرا بر اساس زور است... اگر بخواهیم غیر از این باشیم ناچار نمیتوانیم اصل رابطه قوا را اصل صحیحی بدانیم زیرا که با توحید ناسازگار است. ناچار باید این ضابطه را عوض کنیم که طبیعتا پوشش ما هم متناسب با آن باید عوض گردد و اگر به این ترتیب عمل کنیم میبینیم که الم شنگهای هم پیرامون حجاب راه نمیافتد» (ص۱۲). جناب آقای بنی صدر! کماکان معتقدید که خمینی و رجایی حجاب را اجباری کرد و شما با دیدگاه کاملا متفاوت به این موضوع نگاه میکردید؟ کدام الم شنگه را تلاش دارید خاموش کنید؟ اینکه دیگر تراشیدن متن نیست! متن سخنرانی جنابعالی از کتابی است که خود شما معرفی کردید.
درانتهای این سخنرانی بسیار جالب، سوالاتی هم مطرح میشود که پاسخ های جهانشمول آقای دکتر جالب توجه است. وقتی از ایشان سوال میشود که «مردم به وسیلهی آگاهی میتوانند بر زور غالب شوند و مثلا در مورد عریان بودن زن که شما گفتید وسیلهای برای زورگویی به مرد(!) پس اگر جوانهای ما این آگاهی و بینش را داشته باشند میتوانند بر زور غالب شوند و من به عنوان یک زن فکر کنم که شعار «حجاب خواهران ما آرامش برادران ما است» باید خیلی به آقایان برخورده باشد و آنها را پایین آورده باشد [که] میتواند در زندگی اینها مؤثر باشد...». ایشان میفرمایند «بله، این بیان شما صحیح است ولی نصف حقیقت است. نصف دیگر حقیقت این است که در ابتدای بحثم گفتم که شما نمیتوانید به بدن من بگویید که اطلاعات نگیرد زیرا در اختیار من نیست(!). انسان وقتی پدیدهای را میبیند از آن اطلاعات میگیرد و آن اطلاعات، چه بخواهیم و چه نخواهیم در تمام دستگاه بدن ما پخش میشود و بدن روی آنها کار کرده و عکس العمل نشان میدهد» (ص ۱۳ و ۱۴). جناب آقای دکتر بنی صدر! پس تفاوت انسان با حیوان چیست؟! واقعا شما با دیدن هر بخشی از بدن یک زن، در ذهن خودتان اطلاعات ایجاد میکنید و در تمام بدنتان این اطلاعات پخش میشود و بدنتان عکس العمل نشان میدهد؟! آقای دکتر عزیز، آیا دارندهی این صفت، انسان سالمی است؟ شما الان با چشمان بسته در پاریس قدم میزنید؟!
دیگری سوالی میکند «سوال:چون اسلام، انسان ساز است و خداوند ارادهی آهنی به انسان داده است، بنابراین بیحجابی خانمها نمیتواند بر روی مرد تأثیری داشته باشد و او را تحریک کند... پس نقش مبارزه با نفس که در اسلام است چیست؟» ایشان در پاسخ به موضوع هرزه بودن بشر اصرار میورزند که «میدانم. مبارزه با نفس همان بود که قبلا هم گفتم. کتابی هم تحت عنوان کیش شخصیت نوشتهام. ولی مبارزه با نفس این نیست که کسی خودش را به صورت جاذبه جنسی عرضه کرده و دیگری چشمهایش را درویش نماید. مبارزه با نفس این است که اولی این کار را نکند و دومی این کار بکند» (ص ۱۴). جناب آقای بنی صدر! با لغات بازی نکنید. آیا باز معتقدید که شما مخالف حجاب بودهاید؟! خمینی و رجایی دستور میدادهاند؟ پس این نظریات چیست؟ نکند اینها را هم دشمنان شما جدیدا وارد کتب شما کردهاند تا شما را بدنام کنند؟
جناب آقای بنی صدر! نظر شما در مورد موی زنان هم درخور توجه است. سوال شده است که «... من نفهمیدم که اگر مو پوشیده باشد و یا نباشد چه اشکالی دارد؟» جواب فرمودهاند که «حالا بحثهای چنین تاثیراتی به یک بحث مفصلتر بر میگردد ولی عجالتا شما تا همان مقداری که با هم قبول کردهاید بمانید. ما قبول کردیم که در جامعهای زندگی میکنیم که پوشش یک نقش اجتماع دارد و اگر ما بخواهیم که یک جامعه توحیدی داشته باشیم و زنان و مردان ما در اجتماعات رابطه ی مغز با مغز برقرار کنند ناگزیر باید نابرابریهایی را که از طریق رابطهی تن با تن بوجود میآید را به حداقل برسانیم و بنابراین متناسب با این باید پوششی انتخاب کنیم و ما قبول کردیم که «حجاب اسلامی» شروع میشود و با بینشی که بر پایهی رابطهی انسان با خداست و از اینجاست که واقعیت اعمال شما بکلی منقلب میشود و به طریق دیگر عمل مینمایید...» (ص ۱۴و ۱۵). جناب آقای بنی صدر، کماکان معتقدید که دیگران حجاب اسلامی را کشف کردند؟! میتوانید تفاوت ایدهی خود را با نظر کامران دانشجو وزیر فرهنگ فعلی مبنی بر تفکیک جنسیتی دانشگاهها جهت حداقل کردن تماس نامشروع اعلام بفرمایید؟
مجددا در ادامه سوال خنده داری شده است که پاسخ آن نیز فوق العاده است. «سوال: من با چند نفر از پسرهای دانشجو در مورد پوشیدن موی سر زن بحث میکردیم و آن را به عنوان حجاب قبول نداشتم و معتقد بودم که اگر لباسم متناسب باشد و خودم را هم بپوشم، همین حجاب است. هر کدام از اینان دلیلی را پیش کشید که میگفت ثابت شده است که موی سر زن اشعهای تولید میکند که روی مرد اثر میگذارد به طوری که این باعث میشود که مرد از حالت عادی خارج شود. حالا از شما میخواهیم بگویید که این نظریه تا چه اندازه درست است؟». و بخوانید پاسخ حکیمانه ی آقای دکتر را«البته من نخواستم که این مساله را روی این گونه تاثیرات ببرم والا چنین چیزی ممکن است. زیرا اگر قرار بود که اینگونه تاثیرات نباشد که زن و مرد با هم جمع نمیشدند و اصلا بشری بوجود نمیآمد... و این نظریه علمی علی الاصول صحیح است... نوع پوششی که ما پیشنهاد میکنیم که شما زنان و مردان ایران بسازید باید نوع پوششی باشد که به شما امکان بدهد که تمام این تاثیرات در روابط زناشویی به تمام و کمال وجود داشته باشد و نه اینکه نباشد...» (ص ۱۸). این نظر از دیدگاه شما خوانندهی عزیز، شبیه به نظر آقای احمدینژاد برای ترغیب ازدواج نیست؟
البته من مطمئن هستم که آقای بنی صدر و احتمالا دوستان ایشان به این سوال و جواب اشاره ی منظوردار خواهند داشت. سوال شده است «با وجود مطرح بودن مسئله حجاب در جامعه و نیز روزنامهها، نظر شما به عنوان یک روشنفکر مسلمان درباره حجاب چیست؟» (ص۱۸). (امیدوارم که ایشان مجددا به فرمان سال ۱۳۶۰ خمینی مبنی بر فرمان اجباری شدن حجاب بازنگردند، ظاهرا پیش از آن هم این موضوع مطرح بوده و ایشان بر روی آن کار میکردهاند). پاسخ ایشان در این خصوص، مخالفت با «زور» است و احتمالا من و شمای خواننده را گمراه خواهد کرد که پس ایشان علیرغم ادله های بالا، بسیار متجدد و مترقی به موضوع نگاه میکنند. در صورتیکه منظور ایشان از «زور» در راستای همان «زور جنسی» است که زنان میتوانند با آن بر مردان غلبه کنند و آنها را کنترل نمایند است و پیشتر نیز بر روی تعبیر ایشان بر کلمه ی زور اشاره و تاکید کرده بودم. بنابراین اگر «زور» را به معنای «زور جنسی» بدانیم، آن وقت پاسخ ایشان مشخصتر است «همهی اینها را که شرح دادم نظر بنده راجع به حجاب بود. اولا گفتم که نوع پوشش من و شما نباید بر اساس رابطه زور باشد. زیرا نوع پوشش را نمیتوان با زور به جامعه قبولاند. اصلا عقیده من این است که نوع پوشش شما بیان کننده این است که شما زور بکار میبرید یا نمیبرید. اصلا نوع پوششتان ایدئولوژی شما را میگوید و اگر قرار باشد که لباسی را به زور به کسی بپوشانند خوب این همان چیزی است که میخواهیم نباشد زیرا ما میخواستیم زور نباشد» (ص ۱۸). جملهی آخر ایشان به معنی انجام انقلاب برای عدم وجود زور است.
جناب آقای بنی صدر در تمامی این مباحث گویا زن را فقط وسیلهای برای ایجاد جاذبه ی جنسی میدانند و اصولا حقی را برای او قائل نیست. مردان همگی انسانهای هرزهای هستند که آماده ی اطفاء عطش شهوت هستند و همانند سگ ولگردی در خیابان منتظر جاذبهی جنسی. باعث تعجب است که ایشان در مورد خانوادهی خود، همه چیز را به علاقه پیوند میزنند ودختری ۱۷ ساله را به تعبیر خودشان محق و مختار در انتخاب ولی در مورد دیگر زنان موضوع تغییر میکند و تبدیل به جاذبه ی جنسی میشود و ایشان و امثالهم باید برای آنها تعیین تکلیف کنند. ظاهرا تعلمیات پدر ایشان در تربیت دختر اثر ننموده ولی این ملت ایران هستند که باید روزگاری با تعابیر معمم گونهی ایشان و سپس فشار گشت ارشاد همگی به طور دسته جمعی وارد بهشت شوند. حقیقتا برخی از تعابیر ایشان در مورد روابط جنسی، خطرناک و ناشی از تعلیمات مذهبی خشک ایشان است که با هزاران آب «کر»، کراهت آن از بین نمیرود. اما این نظر من است و شمای خواننده را به قضاوت دعوت میکنم. گرچه میدانم که پاسخ ایشان و یا دوستان ایشان مجددا فرافکنانه و به نوعی مالهکشی خواهد بود. اما احساس میکنم همین دو بخش که از متون معرفی شدهی خود ایشان تقدیم شما شده است، بتواند معرف دیدگاههای ایشان باشد.
پیش از پاسخ به درسی که از آیت الله زنجانی فرا گرفتهاید، عمل کنید.
۳۳ سال چنین کردند. میپندارند که از ماورای جهان آمدهاند و بهشت و جهنم را دیدهاند. میپندارند که خود همه چیز میدانند و با مثالهای «صد من یک غاز» جامعه را از تباهی، نجات خواهند بخشند. هر آنکه مخالف آنها باشد، قطع به یقین با «شیطان» همراه است و به او انگ میزنند؛ «فاسد»، «کافر»، «ملعون»، «ضالین». دنیا دو رنگ ندارد. قطعا شما چنین راهی را ادامه نخواهید داد. تقویم بزرگی برای منزل خریداری کنید که همواره جلوی چشم شما باشد. امسال سال ۲۰۱۱ میلادی است یا همان ۱۳۹۰ خودمان. قوانین حمورابی و اسلامی ۲۰۰۰ سال پیش، پاسخگوی نیازهای امروز نیست. حتی آنچه که ۴۰ سال پیش شما در اقتصاد خواندهاید، منسوخ شده است. اطلاعی دارید؟
جناب آقای بنی صدر! انسانها پاسخگوی اعمال خود هستند. پیشتر هم برایتان نوشته بودم که عذرخواهی کردن از اشتباهها، گناه نیست، شما هم «سامورایی» نیستید که احیاناً «هاراگیری» کنید و اگر هم بودید، چنین جراتی را در شما سراغ ندارم.
باز هم با افتخارعرض میکنم که پشیزی برای روز قیامت قائل نیستم و میدانم که شما قائلید، پس دیدار ما بر روی پل صراط قیامت!
No comments:
Post a Comment